۱۴ نتیجه برای خلافت
علی ناظمیانفرد،
دوره ۱، شماره ۶ - ( ۴-۱۳۹۱ )
چکیده
سیاستی که مهدی عباسی نسبت به مخالفان و دگراندیشان در پیش گرفت و در تاریخ فرهنگ اسلامی به «زندیق ستیزی» نامبردار شد؛ موضوعی است که از دیرباز، ذهن تاریخ پژوهان مسلمان و غیر مسلمان را به خود مشغول داشته، و موجب پدید آمدن ادبیات قابل توجهی پیرامون آن شده است. راستی، کدام عامل، خلیفه را به واکنش خشمآلود نسبت زنادقه واداشت؟ مفروض غالب پژوهشهای به عمل آمده در باب انگیزههای خلیفه، از توسل به سیاست یاد شده، این است که او برای پاسداری از حریم توحید و کیان اسلام، به اتخاذ این روش مبادرت ورزید؛ اما یافتههای پژوهش حاضر، در تبیین انگیزههای خلیفه، بر این فرضیه استوار است که افزون بر دغدغۀ دفاع از حریم توحید، آنچه خاطر خلیفه را مشوش کرد و او را به واکنش خشم آلود نسبت به زندیقان - به ویژه مانویان- واداشت، این بود که اینان در کنار ترویج آموزههای فلسفی مانوی- در خصوص دوگانگی در بن مایههای هستی- به انتقال مفاهیم ضد اشرافی و ضد طبقاتی مانویت نیز روی آوردند تا از این رهگذر، حاکمیت عباسی را به چالش کشند. خلیفه نیز برای دفع تهدیدهای احتمالی و جلوگیری از نشر این اندیشهها در جامعه، سیاست زندیق ستیزی را درپیش گرفت و جانشینان خود را به ادامه این مشی، توصیه کرد.
محمدعلی چلونگر، زهرا سادات کشاورز،
دوره ۱، شماره ۷ - ( ۷-۱۳۹۱ )
چکیده
محمدعلی چلونگر[۲]
زهرا سادات کشاورز[۳]
چکیده
جامعهشناسی تاریخی به شناخت بستر، زمینه و ساختار اجتماعی جامعه گذشته میانجامد که رفتارها و کنشهای تاریخی در قالب آنها صورت میگرفته است. پس از وفات پیامبر (ص)، جانشینی ایشان و واقعه سقیفه بنیساعده مهمترین مسئله مطرح در جامعه اسلامی بود. افزون بر امام علی (ع)، شخصیت برجسته اهلبیت (ع)، گروهها و خطهای فکری دیگری مدعی دستیابی به خلافت بودند. آنان برای منفعل کردن علی (ع) در افکار عمومی، به تأکید بر زمینههای اختلاف در مرجعیت فکریِ جامعه و تقویت آنها پرداختند و از ابزارهایی همچون پیدایی فرق و مذاهب گوناگون، جعل حدیث و...، برای رسیدن به این هدف بهره گرفتند. این سنت در قرنهای بعدی نیز دنبال و سازماندهی و استوار شد.
این پژوهش پس از عرضه تعریفی درباره شبه جزیره عربی پیش از ظهور اسلام، به انگیزه نزدیک شدن به هدف پژوهش، به تبیین جامعهشناختی گروهی خواهد پرداخت که به سرعت شکل گرفت و حتی بهرغم انتظار طراحانش، ناباورانه کامیاب شد و ساختاری تازه در هرم قدرت حکومت اسلامی بنیاد گذارد.
[۱]. تاریخ دریافت ۱۸/۹/۹۰. تاریخ پذیرش:۲۰/۶/۹۱.
[۲]. دانشیار دانشگاه اصفهان، گروه تاریخ، اصفهان، ایران. m.chelongar@ltr.ui.ac.ir.
[۳]. دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان، گروه تاریخ، اصفهان، ایران. Zahra.sadat.keshavarz@gmail.com
مجید حاجی بابایی،
دوره ۱، شماره ۸ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
مجید حاجی بابایی[۲]
چکیده
شکلگیری مفهوم خلافت در خلال رخداد سقیفه و طرح جانشینی نبی اکرم(ص) سرمنشاء بسیاری از تحولات فکری و نظریه پردازیهای سیاسی در جهان اسلام شد. روند تغییر و دگرگونی مفهومیو واژگانی خلافت در اداور تاریخ اسلام از چشم تیزبین محققان بدور نبوده است. اما کماکان موضوع تحول و درک این مفهوم در بستر تحولات تاریخی جای هرگونه تحقیق تحلیلی و تطبیقی را باز گذاشته است. مدعای اصلی این نوشتار این است که مسببان خلافت خود درک دقیق و روشنی از این مفهوم نداشتهاند و بر خلاف آنچه در سدههای پسین آمده است، مفهوم خلافت و کارکرد و حیطهی وظایف خلیفه در بستر تحولات تاریخی و اجتماعی شکل گرفته است. در این مقاله برآنیم تا دگرگونی و تغییر مفهوم "خلافت" را در عصر خلفای سهگانه بررسیده، با رویکردی تحلیلی معطوف به تحولات تاریخی و متکی بر منابع اندیشهای به ارائه بازتاب این تحول تاریخی در متون نظری سدههای پسین مبادرت ورزیم.
[۱]. این مقاله برگرفته از طرح پژوهشی مؤلف با عنوان "رویکردی تاریخی به شکلگیری اندیشههای سیاسی در اسلام" در دانشگاه اراک است.تاریخ دریافت۲۲/۵/۹۱، تاریخ پذیرش ۱/۸/۹۱.
[۲]. استادیاردانشگاه اراک، گروه تاریخ، اراک، ایران. majidhajibabaee@gmail.com
کوروش صالحی، حبیب زمانی محجوب،
دوره ۱، شماره ۸ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
کورش صالحی[۲]
حبیب زمانی محجوب[۳]
چکیده
سرزمین خراسان به دلیل ظرفیتهای فرهنگی و موقعیت جغرافیایی از دیرباز کانون حماسههای کهن ایرانی بوده است. استقامت در برابر مهاجمان صحراگرد، در یک روند پایدار و متداوم، توانایی حفظ هویت را در این سرزمین افزوده است. مقاومتهای نظامیدر برابر دشمنان مهاجم به روزگار ساسانیان باز میگردد. تاسیس پادوسبان شرق و پست کلیدی مرزبانی دهقانان مؤید این مدعاست. فتح این سرزمین توسط مسلمانان و درپی آن ورود اسلام در عصر امویان یکی از مهمترین حوادث تاریخی این سرزمین را رقم زد. اگرچه تاریخ ورود مسلمانان به خراسان به عصر خلیفه سوم باز میگردد، لیکن سیطره قطعی مسلمانان بر ماوراءالنهر تا نیمه دوم عصر امویان به تاخیر افتاد و سرانجام شهرهای آن به زیر چمبرهی فاتحان مسلمان در آمد وآخرین شهرهای آن مکانی مناسب برای زمین گیر شدن فاتحان مسلمان و اتمام فتوح اسلامیدر مرزهای ماوراءالنهر شد. آنچه مقرر است در این مقاله مورد بررسی قرار گیرد یافت پاسخ این پرسش اساسی است که: دلایل کندی فتوح ماوراءالنهر چه بود؟ بیشک پیش درآمد این پژوهش مطالعهی فرایند فتوحات اسلامیدر خراسان بزرگ و سرحدات ماوراءالنهر به شیوهی توصیفی است و پس از آن با رویکردی تحلیلی به جستجوی دلایل کندی فتوح اسلامی و سرانجام زمین گیر شدن فاتحان مسلمان در این سرزمین پرداخته
شده است.
[۱]. تاریخ دریافت۲۶/۳/۹۱، تاریخ پذیرش ۲۸/۹/۹۱
[۲]. استادیار دانشگاه سیستان و بلوچستان، گروه تاریخ، زاهدان، ایران. k.salehi۵۰@yahoo.com
[۳]. دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران. zamani۱۳۵۸@gmail.com
خدیجه عالمی،
دوره ۱، شماره ۸ - ( ۱۰-۱۳۹۱ )
چکیده
خدیجه عالمی[۲]
چکیده
همزمان با آغاز خلافت علی(ع)، معاویه به عنوان فرماندار شام با هدف کسب قدرت و خلافت رویاروی آن حضرت قرار گرفت. بدین منظور از روشهای متعددی برای آمادهسازی اندیشه و اذهان مردم نسبت به خلافت خویش استفاده کرد. کشته شدن عثمان و جابجایی قدرت و بالا گرفتن تنشهای متعدد سیاسی و فرهنگی فرصت لازم را در اختیار معاویه برای تثبیت قدرت و خویش داد. طراحی ویژه در ساختار حکومت و اتخاذ انواع تدابیر فرهنگی و اجتماعی کاربست شیوه جدیدی در ساختار خلافت و مرجعیت وی را از عملکردهای اسلامیدور کرد. از این پس مرزبندیهای قومی، قبیلهای و ساخت اجتماعی و فرهنگی جامعه اسلامی تغییر یافت و ارزشهای قبیلهای جایگزین هنجارهای اسلامیگردید. این نوشتار در صدد است تا بدین مسأله بپردازد که: معاویه در راستای بازتعریف سیره خلیفه به سبک کسرایی و قیصری از چه روشها و اقداماتی استفاده کرد؟ در پاسخ به مسألۀ مذکور، این فرضیه مطرح است: معاویه از طریق حصر فرهنگی و محدودیت ارائۀ آموزههای اسلامیدر سرزمین شام، ساخت و ترویج احادیث جعلی، بهرهبرداری از شخصیتهای اجتماعی، اعطای مقام و منصب، بذل و بخشش و اتخاذ مظاهر پادشاهی به تقویت الگوی نظام قبیلهای و جایگزین کردن سلطنت به سبک کسرایی و قیصری در سیره خلفای پیشین پرداخت.
[۱]. تاریخ دریافت /۸/۹۰، تاریخ پذیرش۳۱۸/۶/۹۱.
عبدالله عطایی، بهزاد قاسمی،
دوره ۱، شماره ۱۶ - ( ۱۰-۱۳۹۳ )
چکیده
با تأکید بر مسئله نظام سیاسی
عبدالله عطایی*
بهزاد قاسمی**
چکیده
این نوشتار به بررسی تاریخی تحول گفتمان سیاسی اخوان المسلمین مصر در روند تشکیل نظام سیاسی میپردازد و تحول اندیشه سیاسی این گروه را در قرن کنونی نشان میدهد. اخوان المسلمین از مهمترین گروههای اسلامگرای جهان عرب به شمار میرود که در تحولات سیاسی جدید کشورهای عربی بسیار تأثیر میگذارد و به همین سبب، نزد پژوهشگران مهم مینماید. اندیشه سیاسی این گروه در سده ۲۱ میلادی در سنجش با اندیشههای پیشین خود در درازنای دگرگونیهای تاریخ اسلام، به از فرآیندی تحول گذشته؛ یعنی از گفتمان اندیشههای سیاسی نخستین (خلافت و حکومت اسلامی) به گفتمان دموکراتیک گذر کرده است. اخوان المسلمین پس از جنبشهای مردمیِ مصر، نخستین بار به رهبری محمد مرسی توانست از طریق شیوه دموکراتیک به قدرت برسد، اما این قدرت بیش از یک سال دوام نداشت. ناکامی اخوان در برپایی نظام سیاسی و دولت، چالشهای بسیاری را پدید آورده که خود، روند تحولی آن را در این برهه کند کرده و تأسیس دولت و بقای آن را به آیندهای نامعلوم واگذارده است.
* استادیار دانشگاه بوعلی سینا، گروه تاریخ، همدان، ایران. a.ataei@basu.ac.ir
** دانشجوی دکتری تاریخ انقلاب اسلامی دانشگاه بوعلی سینا، گروه معارف، همدان، ایران. ghasemi.b۱۹۸۱@gmail.com
مریم سعیدیان جزی،
دوره ۱، شماره ۲۳ - ( ۷-۱۳۹۵ )
چکیده
قبیله جُعفی که یکی از قبایل تأثیرگذار در تاریخ صدر اسلام بود، کمتر مورد تأمل و جستجوی اهل تحقیق قرار گرفته است، به ویژه ازین منظر که نشان دهد میزان همبستگی و مواضع فردی و قبیلهای بنی جعفی در صحنههای مختلف چگونه بوده و این امر تا چه اندازه تحت تأثیر گرایشهای عقیدتی، قومی و قبیلهای قرار داشته است؟ بررسی و تحلیل منابع نشان میدهد تاریخ این قبیله، بیش از هر چیز بر محور اشراف و رؤسای قبیله قرار داشته و مواضع فردی و قومی آنها تابعی از سه عامل عصبیت قومی، منفعتطلبی و مصلحتاندیشی بود. تفکر جمعی قبیله جعفی در صحنه سیاسی و نظامی، بیشتر همسو با نظام اجتماعی و دستگاه حکومت بود، اما مواضع علمی و مذهبی بزرگان و علمای منسوب به آن، با گرایشهای عراقی و شیعی همسویی داشت. به علاوه آن که برخی از نخبگانش در ثبت و ضبط دانشهای اسلامی و دگرگونیهای فرهنگی- اجتماعی جامعه اسلامی، نقش مهمی داشتند.
علی محمد ولوی، سیده گلنوش کاردان،
دوره ۱، شماره ۲۴ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده
شکلگیری مشاغل و مناصب مختلف و تحولات مرتبط با آن، از موضوعهای مهم در عصر عباسی و متأثر از اوضاع و عوامل گوناگون جغرافیایی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بوده است. در عصر عباسی، منصب «قهرمان» از جمله مناصبی به شمار میرفت که قدرت و ضعف نهاد خلافت بر عملکرد آن تأثیرگذار بود. این منصب، همانند خاستگاه بسیاری از مناصب مانند کتابت، وزارت و... قدمتی دیرینه دارد. این مفهوم در یونان، با عنوان اویکونومیا (Oikonomia) و در ایران باستان، کُهرُمان ((Kuhrumân در حوزههایی چون اقتصاد، اخلاق، ادب، سیاست و کشورداری مورد توجه بوده است. منصب قهرمان در عصر یادشده، در اشکال گوناگون و در قالب نقشهایی چون پیشکاری، کارگزاری، کاتبی، خادمی... شأنی اقتصادی و سیاسی داشت.
در این پژوهش با استفاده از توصیف و تحلیل دادههای تاریخی، تحول کارکردی منصب قهرمان در عصر عباسی، بررسی میشود. دستاورد پژوهش، بیانگر این موضوع است که کارکرد اقتصادی منصب قهرمان در بازۀ زمانی مورد بررسی، تضعیف و کارکرد سیاسی آن تقویت شده است.
قدیر نجفزاده شوکی،
دوره ۱، شماره ۳۱ - ( ۷-۱۳۹۷ )
چکیده
در تحقیق حاضر، با توجه به نظریات دیوید ساندرز دربارۀ بیثباتی سیاسی و شاخصهای ارائهشده توسط وی، بیثباتی سیاسی در دورۀ سلطانمحمد خوارزمشاه، بر مبنای دو مفهوم اساسی تغییرات و چالشها، تبیین و شاخصهای آن طی چهار مقولۀ تغییر هنجار، تغییر مقامات اصلی اجرایی، تغییر مرزها، و چالشهای خشونتآمیز مشخص شدهاست. با توجه به ماهیت استبدادی حکومت سلطانمحمد خوارزمشاه و نقش کلیدی سلطان در ساختار حکومت خوارزمشاهی، فروپاشی ساختاری خوارزمشاهیان با بررسی نقش محوری سیاستهای سلطانمحمد در بیثباتی سیاسی تحلیل شدهاست. با توجه به اینکه ضعف و سقوط زودهنگام حکومت سلطانمحمد خوارزمشاه نتیجۀ چنین بیثباتی سیاسیای بودهاست، بررسی و شناخت عوامل بهوجودآورنده و تشدیدکنندۀ بیثباتی سیاسی در آن برهۀ تاریخی واجد اهمیت بسیار است. با عطف نظر به این مهم، مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که بین سیاستهای سلطانمحمد خوارزمشاه و بروز بیثباتی سیاسی در این دوره چه ارتباطی وجود داشتهاست. روش نگارنده در پاسخ به این پرسش، استفاده از نظریۀ دیوید ساندرز دربارۀ بیثباتی سیاسی بودهاست. ماحصل تحلیل نویسنده آن بوده که یک همبستگی مثبت بین سیاستهای سلطانمحمد خوارزمشاه و بروز بیثباتی سیاسی در برهۀ تاریخی زمان او وجود داشتهاست.
محمد محمدپور، محسن بهرام نژاد، حسن مجربی، شیوا صفوی،
دوره ۱، شماره ۳۱ - ( ۷-۱۳۹۷ )
چکیده
نهاد ولایتعهدی از مهمترین نهادهای تأثیرگذار در دستگاه خلافت عباسیان به شمار میرفت. در دورۀ دوم عباسیان (۲۳۲-۳۳۴ق)، برخلاف دورۀ اول (۱۳۲-۲۳۲ق) که نهاد ولیعهدی در آن تا حدود زیادی مستقل عمل میکرد، شکوه و عظمت این نهاد در تأثیرگذاری بر افزایش قدرت خلافت از بین رفت. یافتههای مسئلۀ پژوهش حاضر، که با روش توصیفی-تحلیلی درصدد بررسی نقش نهاد ولایتعهدی در تضعیف نهاد خلافت در دورۀ دوم عباسیان است، نشان میدهد که در درجۀ اول، هویتبخشی به جایگاه ولایتعهدی، که در دورۀ اول عباسی منجر به قدرتگیری و عظمت دستگاه خلافت میشد، در دورۀ دوم خلاف عباسی، بهعلت تسلط ترکان بر نهاد ولایتعهدی، که منجر به بروز ولیعهدانی سستعنصر و ضعیف شد، باعث تضعیف آن گشت. ترکان ولیعهدانی گزینششده و کمسنوسال، فاقد شجاعت و دلاوری، و ضعیف را با هدف تسلط بر آنها، برمیکشیدند. علاوه بر ترکان، برخی از زنان دربار نیز، بهعلت رشد ولیعهد در حرم، که محیطی زنانه بود، با ترکان در تسلط بر ولیعهدان رقابت داشتند. مادران ولیعهدان نقش زیادی در رسیدن آنها به خلافت ایفا میکردند و با تسلطی که از قبل بر آنها داشتند، نقش مهمی در ادارۀ امور بازی میکردند و بهاینترتیب، از ایفای نقش اصلی خلیفه، که رسیدگی به امور بود، مانع میشدند. نمونۀ بارز این مسئله دخالت سیدهشغب، مادر المقتدر عباسی، در ادارۀ امور در رقابت با ترکان در دورۀ مقتدر بود. مجموع عوامل یادشده باعث شد تا نهاد ولایتعهدی در دورۀ دوم عباسی بهجای قدرتبخشی به حاکمیت خلافت عباسی، باعث تضعیف آن بشود.
لیلا طاهرخانی، مصطفی ناصری راد،
دوره ۱، شماره ۳۵ - ( ۷-۱۳۹۸ )
چکیده
خلفای عباسی در تدبیر امور، سیاستگذاری و گذران وقت، همواره از ندیمان استفاده میکردند. ندیمان در بیشتر مراسم دربار بهویژه در مجالس عیش و طرب و گاه مصلحت اندیشی در کنار خلفا، حضور داشتند و به تناسب مهارت، دانش و قابلیتها، با توجه به شرایط و مطابق خواست خلیفه، عمل میکردند. مسئله اصلی پژوهش آن است که ندیمان در دربار عباسی از چه جایگاه و عملکردی برخوردار بودند؟ این پژوهش با تحلیل دادهها و گزارشهای منابع دست اول نشان داده است که ندیمان، گاه بر خلفا سلطه یافته و با ارائه نظرات و پیشنهادات خود در امور کشور دخالت میکردند. همچنین به سبب روابط نزدیک با خلفا، به فراخور شخصیت، کفایت و شرایط دربار، در مسایل اجتماعی تأثیرگذار بودند. در عرصه اقتصاد نیز، ندیمان با دریافت انواع صله و انعام و حتی مناصب بلندپایه حکومتی در سایه روابط و مصاحبتشان با خلفا، به ثروتهای هنگفت دست یافته و در ردیف خواص دربار قرار میگرفتند.
سید علیرضا واسعی، زینب امیدی، محمود سید،
دوره ۱، شماره ۳۹ - ( ۷-۱۳۹۹ )
چکیده
تحول خلافت اسلامی به سلطنت اموی در فاصله زمانی نسبتاً کوتاهی پس از رحلت پیامبر خدا۶ رخ داد. این تحول منشأ پرسشها و تأملات بسیاری شد، به ویژه آن که سردمداری این تحول را کسانی بر عهده داشتند که در سالهای آغازین نبوت و تکون حاکمیت اسلامی، علم رهبری ستیز و مبارزه با آن را به دوش میکشیدند. گر چه در این اقتداریابی از سنت ریشهدار قبیلهگرایی و نقش خاندانهای کنشگر عشیره محور نمیتوان چشم پوشید، اما آنچه بیش از همه اذهان پژوهشیان را به خود معطوف میدارد، نقش همگرایانه شخصیتهایی است که در زمان جاهلی به عنوان داهیان عرب شناخته شده بودند. مقاله حاضر در رویکردی فرانگرانه به نقش قهرمانان در تاریخ، با این فرضیه که دهاه اربعه، به ویژه شخصیت محوری معاویه در بازتولید نظام سیاسی عرب نقش برجسته داشت، به این پرسش کانونی پاسخ میدهد که چرا جامعه اسلامی به سرعت به سوی نظام سیاسی پیشااسلامی کشیده و تسلیم حاکمیتی شد که در مقیاس ارزش های اسلامی چندان موجه نمینمود؟
علی اکبر عباسی، عباس فروغ آئین، اصغر فروغی ابری، مجتبی خلیفه،
دوره ۱، شماره ۴۲ - ( ۴-۱۴۰۰ )
چکیده
زنان کاتب در عصر عباسی در صحنههای گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مشارکت فعال داشتند. پژوهش حاضر با واکاوی زنان کاتب عراق و به ویژه بغداد در عصر چهارم خلافت عباسی (۴۴۸-۶۵۶)، به دنبال پاسخ به این سؤال است که آنها چه نقشی در تحولات فرهنگی و توسعه علوم و فرهنگ اسلامی داشتند؟ این پژوهش بر اساس روش تحقیق تاریخی مبتنیبر روش توصیفی و تحلیلی انجام شدهاست. یافتههای این پژوهش نشان میدهدکه زنان کاتب و خوشنویس در این دوره از جایگاه ویژهای برخوردار بودند. آنها در گسترش علوم و فرهنگ اسلامی به ویژه علوم دینی و نقلی مانند حدیث، وعظ، خطابه و فقه نقش بیشتری داشتند و بسیاری از علما و مشاهیر در محضر درس آنان حضور یافتند. زنان کاتب اجازه نقل حدیث را برای شاگردان صادر میکردند، به طوری که تعدادی از شاگردانشان بعدها در زمره مدرسان نظامیه بغداد درآمدند. برخی از زنان در هنر خوشنویسی استاد بودند و شاگردان مشهوری در این زمینه تربیت کردند. آنها به سبب خط زیبایشان، اَمالی دانشمندان مختلف را برای دیگران مینوشتند و چه بسا از این راه امرار معاش میکردند. زنان کاتب و خوشنویس به دربار خلافت عباسی نیز نفوذ داشتند و نامهها و توقیعات آنها را مینوشتند. آنها خوشنویسی را به درباریان آموزش میدادند. تعدادی از زنان کاتب، دیوان شاعران بزرگ را مینوشتند و یا خود شعر میسرودند و از این جهت به گسترش شعر و ادب عربی کمک میکردند. اهمیت و تقدس قرآن کریم، زنان کاتب را به استنساخ، تذهیب و تفسیر قرآن در سطح وسیع تشویق کرد. برخی از زنان کاتب شیعه نیز در این دوره در نشر و ترویج علوم شیعی نقش مؤثری داشتند.
محمد حسن بیگی، فرهاد صبوری فر، نسرین غلامی مهر آبادی،
دوره ۱، شماره ۵۱ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
امویان و عباسیان در زمان و شرایط متفاوتی به قدرت رسیده و حکمرانی داشتهاند. با وجود این، نظام سیاسی این دو حکومت تشابهات بسیاری دارد. این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که با وجود این تفاوتها چرا امویان و عباسیان در اقتدار و عملکرد سیاسی با یکدیگر تشابهات فراوانی داشتهاند؟ این امر از این جهت اهمیت دارد که نشان میدهد چگونه منشأ اقتدار دو سلسله خلفای به ظاهر متفاوت با یکدیگر میتواند بر فرآیند و عملکرد سیاسی آنها موثر باشد؟ روش انجام این پژوهش بررسی مقایسهای با بهرهگیری از چارچوب نظری تحلیل سیستمی و اقتدار سهگانه است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که عمدتا منشأ اقتدار حکومتهای امویان و عباسیان در چهار عاملِ اقتدار سنتی اشرافیت قریش و سیادت قبیلگی، بهرهگیری از کیش شخصیت، آسمانی بودن حکومت و تأکید بر مقام خلیفهاللهی مشترک بودهاست.