فاطمه شکیب رخ، حسن زندیه،
دوره ۱، شماره ۴۴ - ( ۱۰-۱۴۰۰ )
چکیده
به دنبال رویارویی نواندیشان با مدرنیته، آرای معترضان حجاب، بهعنوان تمهید الزامات روشنفکری و نوگرایی مطرح شد. مقاله حاضر به روش اسنادی ـ تحلیلی، در پی بررسی تحول نظریات منتقدان حجاب، در بازه زمانی (۱۲۲۷ ـ۱۳۲۰ش) است تا با تشریح باور و عملکرد آنها، عوامل مؤثر بر گسترش انتقاد تحولگرا به پوشش سنتی زنان ایران را تبیین کند. نتایج این بررسی نشان میدهد که هسته مرکزی آرای تحولخواه با گذر از دوره ناصری و سپس مشروطه، در اعتراض به اشکال حجاب سنتی شکل گرفت. پس از آن تغییر نگرش درباره حدود و نوع پوشش در فرایند آموزش انعکاس و رشد یافت. سپس در آستانه تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی، با دال مرکزی اعتراض بر حجاب، دو نگرش حداقلی و حداکثری مطرح شد. نگرش حداقلی بر مدرن پوشی و حجاب اختیاری و نگرش حداکثری بر حذف حجاب سنتی تأکید داشت. رویکرد حداکثری در دوره پهلوی اول به حذف حجاب عمومی متمایل شد و در نتیجه تقابل این دو نگرش نواندیشان دینگرا و تجددمآب با مشخصه الگو محوری زن غربی نمود پیدا کردند.