کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
۹ نتیجه برای موضوع مقاله:
سید ابوالفضل رضوی، هدایت نادریان، محمد سپهری،
دوره ۱، شماره ۲۱ - ( بهار ۱۳۹۵ )
چکیده
شیعیان امامی با بهرهگیری از کارآمدی کارکردهای فرهنگی و رویکرد مسالمتآمیز خود در مواجهه با دیگر مذاهب و فرق، در فرهنگ سیاسی عصر ایلخانان، جایگاهی درخور توجه به دست آوردند. تسامح اعتقادی مغولها و زوال مراکز سیاسی تندرو آن عصر نیز این زمینه را هموار کرد و این امکان را در اختیار پیروان امامیه قرار داد که میراث فرهنگی و اعتقادی خود را غنا بخشند. در این میان، تلاش برای تقویت کارکرد میراث کلامی خویش و بهویژه تدوین منابع کلامی به زبان فارسی، از جمله کارکردهای خاص شیعیان این عصر به شمار میرود. از اینرو نوشتار حاضر با طرح این پرسش که «دگرگونیهای سیاسی ـ اجتماعی عهد ایلخانان در تکوین منابع کلامی به زبان فارسی چه تأثیری داشت؟»، بر این باور است که تسامح اعتقادی، رونق زبان و ادب فارسی و اقبال عمومی شیعیان امامی در عهد ایلخانان به آثار کلامی فارسی، موجب شده است امامیه با مبادرت به تدوین منابع کلامی، برای تثبیت جایگاه خویش بکوشد.
سید ابوالفضل رضوی، سعیده آذر،
دوره ۱، شماره ۲۳ - ( پاییز ۱۳۹۵ )
چکیده
اوضاع نابسامان و آشفته خلافت عباسیان در میانه سده سوم هجری، ستمگری و بیعدالتی عاملان عباسی در طبرستان و دوری مسافت طبرستان تا مرکز خلافت عباسی، بستر مناسبی جهت تشکیل حکومت محلی علویان فراهم ساخت. علویان طبرستان با داعیه تأسیس حکومت شیعی مستقل و نفی سیادت عباسیان، زمام حکومت را به دست گرفتند. با توجه به نقش مشروعیت در بقا و دوام هر حکومت و این که تحکیم پایههای هر نظام سیاسی و ثبات و پایداری آن بسته به میزان مشروعیت آن نظام است؛ این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، از طریق تحلیل دادههای تاریخی، عوامل اقتدار و مشروعیت علویان طبرستان را بررسی خواهد کرد. این پژوهش نشان میدهد که علویان طبرستان بر خلاف دیگر حکومتهای هم زمان خود، مشروعیت خویش را از خلیفه عباسی دریافت نکردند بلکه با استناد به انتساب خود به پیامبر-صلی الله علیه و آله- و وجاهت مردمی و عدالتطلبی و با توسل به مذهب شیعه، پایههای اقتدار و مشروعیت خویش را استحکام بخشیدند و بیش از نیمقرن دوام آوردند.
حسن جوادی نیا، محمدامیر شیخ نوری، سید ابوالفضل رضوی،
دوره ۱، شماره ۲۴ - ( زمستان ۱۳۹۵ )
چکیده
درباره پیدایش، اوج و افول سلسله افشاریه، پژوهشهایی دامنهدار انجام شده است؛ اما هنوز زوایای ناگفته بسیاری نزد مورخان و محققان تاریخ اسلام وجود دارد. در این پژوهش، زوایهای متفاوت و دغدغهای پنهان برگرفته از این پرسش که همگرایی نادرشاه با اقلیتهای مذهبی چگونه بوده است، بررسی میشود. نخستین فرضیه آن است که مصالحه مذهبی واقعی میان اقلیتهای مذهبی و سلطنت نادر در ایران، در سطوح مورد نظر او سودآور بود و ایرانی متحد و استوار را پس از وی تضمین میکرد. او برای تحقق دفاع از حریم سیاسی و جغرافیایی ایران و حل اختلافهای آیینی، با اقلیتهای مذهبی از جمله یهودی، مسیحی و زرتشتی، تعامل و همسازگری داشته است که میتواند الگویی نوین از جانب سلطنت در جهان اسلام به شمار آید. برای آزمودن این فرضیه، از نظریه هژمونی گرامشی بهره گرفته شده است. روش بررسی در این پژوهش نیز متناسب با روشهای معمول تاریخی، توصیفی ـ تحلیلی است.
حسین مفتخری، قدیر نجف زاده شوکی، سعید موسوی سیانی،
دوره ۱، شماره ۲۶ - ( تابستان ۱۳۹۶ )
چکیده
بازتولید کشمکشهای گفتمانی نیروهای سنتگرا، تجددخواه و اصلاحگرایان دینی عصر مشروطه در جامعه معاصر ایران، بازاندیشی میراث فکری این گفتمانها را ضروری کرده است. تحلیل گفتمان اصلاح معرفت دینی در عصر مشروطه پاسخی بدین نیاز است. از اینرو بهمنظور بازشناسی شاخصههای گفتمان اصلاح معرفت دینی روزنامه الجمال مورد بررسی قرار گرفت. در این بررسی بر اساس تحلیل انتقادی گفتمان به تحلیل شاخصههای گفتمان اصلاح معرفت دینی پرداخته شد. بر اساس این چارچوب نظری هر متنی برساخته بافتار تاریخی است و از طریق کنش بیناگفتمانی و جذب میراث اندیشگی سایر گفتمانها صورتبندی میشود. با کاربست تحلیل انتقادی گفتمان بر روزنامه الجمال نشان داده شد که بحرانهای بافتار تاریخی عصر مشروطه همچون استبداد داخلی، استعمار خارجی و موضعگیری نسبت به عناصر فرهنگی مدرنیته از دشوارههای گفتمان اصلاح معرفت دینی بوده است. روزنامه الجمال بهمثابه یکی از کاربران این گفتمان کوشید تا با جذب عناصر مطلوب از گفتمانهای سنتگرا و تجددخواه و تولید کنش بینا گفتمانی، پاسخ درخوری به دشوارههای مزبور بدهد.
سجاد جمشیدیان، حسین مفتخری،
دوره ۱، شماره ۲۸ - ( زمستان ۱۳۹۶ )
چکیده
با روی کار آمدن عباسیان و آغاز نهضت علمی، فرقه های کلامی بسیاری در جهان اسلام به وجود آمدند. مهمترین این فرقه در دوره اول عباسی معتزله بود که خلافت عباسی به کمک آنها و با اتکاء به آرا و استدلالات عقلی آنها به مقابله با شبهات و تشکیکات وارده بر دین برآمدند. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی بر پایه منابع کتابخانهای به تبیین زمینههای قدرتیابی و افول این نحله فکری و همچنین مناسبات میان معتزلیان و اهل حدیث پرداخته شدهاست. سوال اصلی پژوهش این است که با توجه به خدمات معتزله در تبیین فکری جامعه اسلامی چه عواملی موجب شد تا متوکل عباسی معتزلیان را سرکوب کند و بار دیگر به اهل حدیث روی آورد؟ دستاورد تحقیق بر این نکته استوار است که مأمون پس از غلبه بر امین برای مقابله با جناح پر قدرت قشری اعراب با تمایلات فکری حشویه، که مامون را نماینده واقعی اعراب اهل سنت نمیدانستند سبب نزدیکی خلیفه به معتزله شد. در حالیکه متوکل به سبب علایق عربگرایانه و تمایل به بازگرداندن خلافت عباسی به روزگار پیش از مأمون، تلاش کرد تا با سرکوب معتزلیان بار دیگر به اهل حدیث نزدیک شود.
اسماعیل رضایی برجکی، سید ابوالفضل رضوی، سید جمال موسوی،
دوره ۱، شماره ۲۸ - ( زمستان ۱۳۹۶ )
چکیده
مهاجرت سادات به مناطق گوناگون جهان اسلام و استقرار آنها، بهدلایل مختلف و تحتتأثیر شرایط و عوامل متفاوت سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی صورت گرفتهاست. این جریان در خراسان، روندی طولانی و درعینحال، مستمر را طی کرد که از نیمۀ اول قرن دوم هجری شروع شد و در تمام سالهای پس از آن ادامه یافت. این روند، در مرحلۀ اول، با ورود افرادی مبارز، با انگیزههایی سیاسی مثل قیام یا پناهجویی، شروع شد و در مرحلۀ بعد، با مهاجرت اختیاری گروهها و افراد برای بهرهمندی از امتیازهای اجتماعی و اقتصادی ادامه یافت.
روایتها و دیدگاههای مختلف و متعددی برای گزارش و تبیین این روند ارائه شدهاست که گاه با واقعیت تاریخی فاصله دارند. بررسی دادههای موجود نشان میدهد که مهمترین دلیل آغاز مهاجرتها به خراسان و دیگر مناطق ایران شرایط دشوار سیاسی و محرومیتهای اجتماعی آل ابیطالب در سرزمین مبدأ (حجاز و عراق) ازیکسو، و فضای هواخواهی از خاندان پیامبر در ناحیۀ مقصد (خراسان)، ازسویدیگر بود. پس از آن، شرایط اقتصادی و اجتماعی خراسان و تحولات سیاسی در سرزمینهای اطراف، بهویژه حکومت علویان طبرستان، در تداوم مهاجرتها نقش داشت.
مسعود بهرامیان، سید ابوالفضل رضوی، حسن قریشی،
دوره ۱، شماره ۲۹ - ( بهار ۱۳۹۷ )
چکیده
حکومت عربی-اسلامی امویان، بهعنوان اولین سلسله در اسلام، در سال ۴۰ توانست با غلبه بر گفتمان تئوکراسی دینی، گفتمان قبیلهای را بر جهان اسلام مستولی کند. خلفای اموی، با ایجاد نوعی انسجام اجتماعی در جامعۀ اسلامی، توانستند از غرب تا آندلس و از شرق تا آسیای میانه را به تصرف خود درآورند. این فتوحات در سایۀ نوعی انسجام صورت پذیرفت. این مقاله با رویکردی توصیفی-تحلیلی و با طرح این سؤال که قبیله و سازمان شهری چه تأثیری در همسازگری اجتماعی عصر اموی داشت، به تبیین و تفسیر انسجام و همسازگری مذکور میپردازد. نتایج تحقیق حاکی از این است که درایت برخی خلفا در ایجاد توازن قبیلهای، جذب قبایل پرنفوذ، و بافت و ساخت شهرهای شام در تحقق انسجام اجتماعی این عصر مؤثر بودند.
قدیر نجفزاده شوکی،
دوره ۱، شماره ۳۱ - ( پاییز ۱۳۹۷ )
چکیده
در تحقیق حاضر، با توجه به نظریات دیوید ساندرز دربارۀ بیثباتی سیاسی و شاخصهای ارائهشده توسط وی، بیثباتی سیاسی در دورۀ سلطانمحمد خوارزمشاه، بر مبنای دو مفهوم اساسی تغییرات و چالشها، تبیین و شاخصهای آن طی چهار مقولۀ تغییر هنجار، تغییر مقامات اصلی اجرایی، تغییر مرزها، و چالشهای خشونتآمیز مشخص شدهاست. با توجه به ماهیت استبدادی حکومت سلطانمحمد خوارزمشاه و نقش کلیدی سلطان در ساختار حکومت خوارزمشاهی، فروپاشی ساختاری خوارزمشاهیان با بررسی نقش محوری سیاستهای سلطانمحمد در بیثباتی سیاسی تحلیل شدهاست. با توجه به اینکه ضعف و سقوط زودهنگام حکومت سلطانمحمد خوارزمشاه نتیجۀ چنین بیثباتی سیاسیای بودهاست، بررسی و شناخت عوامل بهوجودآورنده و تشدیدکنندۀ بیثباتی سیاسی در آن برهۀ تاریخی واجد اهمیت بسیار است. با عطف نظر به این مهم، مقاله درصدد پاسخ به این پرسش است که بین سیاستهای سلطانمحمد خوارزمشاه و بروز بیثباتی سیاسی در این دوره چه ارتباطی وجود داشتهاست. روش نگارنده در پاسخ به این پرسش، استفاده از نظریۀ دیوید ساندرز دربارۀ بیثباتی سیاسی بودهاست. ماحصل تحلیل نویسنده آن بوده که یک همبستگی مثبت بین سیاستهای سلطانمحمد خوارزمشاه و بروز بیثباتی سیاسی در برهۀ تاریخی زمان او وجود داشتهاست.
جمشید روستا، سحر پورمهدیزاده،
دوره ۱، شماره ۴۱ - ( بهار ۱۴۰۰ )
چکیده
با ورود بُراق حاجب به کرمان و فتح این سرزمین در سال ۶۱۹، حکومتی جدید با نام قراختاییانِ کرمان تأسیس شد. حکومتی که بهرغم اوضاع آشفته ایران طی سده هفتم، توانست بیش از هشت دهه دوام آورد. بدون تردید یکی از عوامل دوام این حکومت، تشکیلات نظامی و ساختار سپاه بود. این نوشتار با گردآوری اطلاعات کتابخانهای و با بهرهگیری از روش توصیفی- تحلیلی درصدد پاسخگویی به این پرسش است که تشکیلات نظامی و ترکیب جمعیتی سپاه قراختاییان کرمان چگونه بود و آنان از چه تاکتیکهای نظامی و افزار و ادوات جنگی استفاده میکردند؟ یافتههای پژوهش حاکی از آن است که بُراق حاجب و جانشینانش سیاست دوگانهای در پیش گرفته بودند. آنها از یکسو به سبب قدرتگیری مغولان در ایران، سعی کردند هر چه بیشتر تشکیلات نظامی خود را با مغولان و حکومت ایلخانی مطابقت دهند. از دیگر سو بُراق حاجب که مدتی از عمر خود را در خدمت خاندان خوارزمشاهی گذرانده بود سعی کرد از تجارب آنان در ادارۀ تشکیلات نظامی خود استفاده کند. همانطور که در حکومت خوارزمشاهیان، سپاه، زیر نظر وزیر اداره میشد، در دوره قراختاییان نیز امور لشکری زیر نظر وزیر انجام میگرفت؛ با این تفاوت که در حکومت خوارزمشاهیان دیوانی به نام دیوان عَرْض زیر نظر وزیر متولی امور لشکری بود در حالی که در حکومت قراختاییان کرمان خبری از دیوان عرض نبود.