کاربران عمومی فقط به فهرست مقالات منتشر شده دسترسی دارند.
۵ نتیجه برای موضوع مقاله:
فاطمه سادات علوی علیآبادی، محمد سپهری، سید عیرضا واسعی،
دوره ۱، شماره ۲۵ - ( بهار ۱۳۹۶ )
چکیده
هجرت آدمیان به سرزمین دیگر، با انگیزههایی مختلف صورت میگیرد؛ اما در فرهنگ اسلامی بر دو عنصر بیشتر تأکید شده است؛ آموختن دانش و اصلاح جامعه. بیشترین هجرت پیشوایان و بزرگان مذهبی، به سائقه دوم بوده است؛ هرچند گریز از فشارهای سیاسی اجتماعی یا پیداکردن مکانی بهتر و امنتر برای زندگی، از نظر دور نیست. در میان هجرتهای تبلیغی نیز برخی جنبۀ مبارزه با اندیشهها یا اقدامات غیراسلامی را در دستور کار داشتهاند که از ارزش بیشتری برخوردار است. مهاجرت ابوالحسن علی، فرزند امام باقر۷ به کاشان، ازجمله مهاجرتهایی است که بهنظر میرسد بیشتر با انگیزۀ اخیر رخ داده و تأثیری مناسب در منطقه گذاشته است و از اینرو، شایستۀ بررسی و واکاوی است. وی به درخواست مردم کاشان از امام باقر۷ و به عنوان نمایندۀ آن حضرت، در درجۀ نخست برای ترویج اندیشههای بنیادین شیعی در منطقۀ هدف و در مرتبۀ بعد، جلوگیری از پیشرفت کار و نفوذ اندیشههای بیگانه در منطقه، هجرت کرد. البته بررسیها نشان میدهد که اوضاع فرهنگی و تمدنی کاشان در این تصمیمگیری بیتأثیر نبوده است. او در مسیر تحقق مأموریت، فعالیتهایی قابل توجه انجام میدهد که میتواند الگوی زیست شیعی به شمار آید؛ چنانکه مهاجرتش چه در زمان حیات و چه پس از آن، آثار و پیامدهایی درخور داشته است. بر این اساس، مسئلۀ اصلی پژوهش، نشاندادن انگیزه و پیامد هجرت ابوالحسن علیبنمحمد باقر۸ به کاشان است، با این فرضیه که هجرت وی، در پی درخواست مردم منطقه از یکسو، وجود بستر مناسب از سوی دیگر و با انگیزه ترویج دین و مبارزه با بدکیشان از دیگرسو
بوده است.
سید علیرضا واسعی،
دوره ۱، شماره ۳۴ - ( تابستان ۱۳۹۸ )
چکیده
تمدن اسلامی به مثابه یک واقعیت و دارای هویت استقلالی (تمدن به مثابه حقیقت) یا امری اعتباری برآمده از نوع زیست اجتماعی مسلمانان (تمدن به مثابه یک وضعیت)، از مسائل پر چالش و قابل تأمل تمدنپژوهی است. از مباحث معطوف به تمدن اسلامی، سیر تاریخی یا دورههای حیاتی آن است. برخی آن را در گذر تاریخ بررسیدهاند و عدهای برای آن الگویی حیاتمند قائل شده و مراحلی چون تکون و پیدایی، رشد، گسترش و شکوفایی، ایستایی و رکود و نیز انحطاط یا افول برشمردهاند، هر چند در خصوص زمانبندی مراحل یا ترتیب تاریخی آن همنظر نیستند. نقطه مشترک همه اینان، پذیرش شکوفایی آن در قرن چهارم هجری است. مقاله حاضر با رهیافتی انتقادی و به روش مقایسهای، به این پرسش محوری پاسخ میدهد که نگرههای ابراز شده در خصوص ادوار تمدن اسلامی، از چه مزایا و مشکلاتی برخوردار است؟ رهاورد پژوهش آن است که بیشتر دیدگاههای موجود، به سبب داشتن ابهامها و اختلاط مرزهای مفهومی، عدم تعیین شاخص، نامشخص بودن مبادی تاریخی و نیز کاستیهای نظری به ویژه در همآمیزی مرز وجود حقیقی یا اعتباری تمدن، از استحکام علمی قابل دفاعی برخوردار نبوده و طبعاً نیازمند بازنگری جدی و اساسی هستند. از منظر این مقاله اساساً برای تمدن اسلامی نمیتوان سیری حیاتی شناسایی کرد، بلکه باید آن را در دورههای مختلف و در سرزمینهای مختلف بررسی کرد، بی آنکه بتوان الگویی تغییر ناپذیر برای آن نشان داد.
سید علیرضا واسعی، زینب امیدی، محمود سید،
دوره ۱، شماره ۳۹ - ( پاییز ۱۳۹۹ )
چکیده
تحول خلافت اسلامی به سلطنت اموی در فاصله زمانی نسبتاً کوتاهی پس از رحلت پیامبر خدا۶ رخ داد. این تحول منشأ پرسشها و تأملات بسیاری شد، به ویژه آن که سردمداری این تحول را کسانی بر عهده داشتند که در سالهای آغازین نبوت و تکون حاکمیت اسلامی، علم رهبری ستیز و مبارزه با آن را به دوش میکشیدند. گر چه در این اقتداریابی از سنت ریشهدار قبیلهگرایی و نقش خاندانهای کنشگر عشیره محور نمیتوان چشم پوشید، اما آنچه بیش از همه اذهان پژوهشیان را به خود معطوف میدارد، نقش همگرایانه شخصیتهایی است که در زمان جاهلی به عنوان داهیان عرب شناخته شده بودند. مقاله حاضر در رویکردی فرانگرانه به نقش قهرمانان در تاریخ، با این فرضیه که دهاه اربعه، به ویژه شخصیت محوری معاویه در بازتولید نظام سیاسی عرب نقش برجسته داشت، به این پرسش کانونی پاسخ میدهد که چرا جامعه اسلامی به سرعت به سوی نظام سیاسی پیشااسلامی کشیده و تسلیم حاکمیتی شد که در مقیاس ارزش های اسلامی چندان موجه نمینمود؟
سید علیرضا واسعی،
دوره ۱، شماره ۴۶ - ( تابستان ۱۴۰۱ )
چکیده
مطالعه فرانگرانه تاریخ به مثابه علم که از آن به فلسفه علم تاریخ یاد میشود، در دورههای اخیر مورد توجه بسیاری از مورخان فلسفی اندیش یا فیلسوفان تاریخ اندیش قرار گرفته و هر یک به گونهای به آن نظر کردهاند. هابسبام یکی از مورخان اندیشمند معاصر است که در کتاب درباره تاریخ، موشکافانه به فلسفه علم تاریخ پرداخته است. اینکه تاریخ چیست، چه ویژگیهایی دارد، چگونه حاصل میشود، چه کارکردی دارد و در هندسه معرفتی بشر از چه جایگاهی برخوردار است، عمده مباحث این اثر است که نویسنده به خوبی از عهده آن بر آمده است، اما در عین حال میتواند در معرض نقدهایی قرار بگیرد. مقاله پیشرو میکوشد تا با نگاه انتقادی به کتاب، دیدگاههای هابسبام را به روش تحلیل عقلی تبیین و به این پرسش کانونی پاسخ دهد که تاریخنگری او از چه سطح و اعتباری بهره داشته و در هندسه معرفت تاریخی چه جایگاه و اهمیتی دارد؟ فرضیه مقاله آن است که او متأثر از دیدگاه مادیگرایی تاریخی است، با این حال او در رویکردی منصفانه به مقولههای مرتبط با تاریخ نظر کرده و به تحلیل آنها پرداخته است. بهرغم اهمیتی که هابسبام و اثر او در حوزه مطالعات تاریخی دارد، اثری به فارسی درباره وی نوشته نشده، از اینرو مقاله حاضر میتواند این خلأ را پر کرده، بستر مناسبی برای مطالعات بعدی فراهم سازد.
مصطفی صادقی،
دوره ۱، شماره ۴۶ - ( تابستان ۱۴۰۱ )
چکیده
احادیث بسیاری در منابع حدیثی شیعه امامیه وجود دارد که در آنها نام کامل امامان از زبان پیامبر۶ معرفی شدهاست. این اخبار از قول صحابه و تابعان و خود امامان دوازدهگانه به طور مستقیم یا از قول رسول خدا۶ نقل شدهاست. از سوی دیگر گزارشهای تاریخی بسیاری وجود دارد که نشان میدهد نه تنها مسلمانان بلکه اغلب شیعیان از نام و نسب امامان خود آگاهی نداشتهاند. این ناآگاهی در انشعاب فرق شیعی و ایجاد فرقههای منتسب به ائمه یا فرزندان ایشان بروز کرده و چنین القا میکند که اگر شیعیان از آن اخبار دوازده امام و نام و نسب کامل ایشان خبر داشتند، این رویدادها و انشعابها رخ نمیداد. پرسش اصلی این مقاله آن است که بیاطلاعی یا کماطلاعی شیعیان از نام و نسب امامان خود بهرغم وجود آن اخبار در منابع حدیثی مشهور امامیه، چگونه توجیه خواهد شد؟ مقاله پیشرو درصدد بررسی و حل این تعارض است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که اولا تعداد روایات مشتمل بر نام کامل ائمه به اندازهای نیست که در برخی کتابها شهرت یافته است و ثانیاً به نظر میرسد پس از دوره غیبت کبری که تعداد امامان برای شیعه روشن و قطعی شده، نقلهای بعدی نیز به تناسب آن تکمیل شدهاست.