صالح پرگاری*
مسلم سلیمانییان**
چکیده
پس از سقوط خلافت (656 ق)، دگرگونی بزرگی در جهان اسلام رخ نمود؛ بهویژه بر اثر رویگردانی مغولان از تسنن، گرایش برخی از ایلخانان به تشیع و فراهم آمدن زمینه نشاط علمی برای فقیهان اصولی شیعه، اوضاعی پدیدار شد که ساختار بسیط نخستین و نامتمرکز نظام مفتی ـ مستفتی شیعه را به ساختاری منسجم و متمرکز بدل کرد. این دوره را میتوان دوره نظاممند شدن فقه سیاسی شیعی در چهارچوب فقه اجتهادی دانست. ساختار مرجعیت، حلقه اتصال سنّت کهن به سنّت جدید در این دوره بود. از اینرو، موازی با تغییر و تحولات نوپدید، آرام آرام آثاری در اندیشه شیعی در این برهه تاریخی، تولید یا باز تولید یا نقد میشد. این دوره به سبب اوضاع اجتماعی و تاریخیاش، نظریه و عمل عالمان شیعه را به یکدیگر نزدیک کرد؛ چنانکه علمای شیعی برای پاسخگویی به نیازهای جدید جامعه، اندیشه فقهی و کلامی را بیشتر در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی امامیه به خدمت میگرفتند. بیگمان آغازگر این روند در دوره مغولان، علمایی همچون خواجه نصیرالدین طوسی (م 672 ق)، محقق حلی (م 674 ق)، علامه حلی (م 726 ق) و شهید اول (م 786 ق) بودند که با نزدیک شدن به ساختار قدرت سیاسی و بهرهگیری از اوضاع یاد شده و با تلاشی گسترده توانستند به نشر و پراکنش تفکر شیعی بپردازند. این مقاله، علل این تحول بنیادین (تغییر رویکرد سیاسی و کنشگری اجتماعی فقه شیعی) را تبیین و تحلیل میکند. بر پایه یافتههای این پژوهش، دگرگونیهای سیاسی، فکری و فرهنگی پس از سقوط خلافت عباسی، به نظاممند شدن فقه سیاسی شیعی و تحول در نظام مفتی ـ مستفتی انجامید و موجب شد که عالمان شیعه از حوزه مباحث نظری فقهی و کلامی محض، به عرصه سیاسی و کنشهای اجتماعی رو کنند.
[1]. تاریخ دریافت 18/07/93؛ تاریخ پذیرش 15/09/93.
* دانشیار دانشگاه خوارزمی، گروه تاریخ، تهران، ایران. salehpargari@yahoo.com
** دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه خوارزمی، گروه تاریخ، تهران، ایران. m_soleimanian@yahoo.com
|